Quantcast
Channel: پاتوق بچه های کرمان
Viewing all 133 articles
Browse latest View live

بعضی از اصصلاحات کرمانی :

$
0
0

کراجَک: کلاغ زاغی (پرنده ای از خانواده کلاغ با جثه ای کوچکتر از کلاغ که توی بالهاش پرهای سفیدی داره و دمش هم درازتره، بسیار هم فضول و باهوشه)

چوری:جوجه

هانمید:مقدار زیاد از چیزی

وخی:بلند شو

وربخی:بلندشو

گُرده:پهلو

دُری:بشقاب

قَبسینی یا قَوسینی:سینی

وَرجِکیدن:پریدن، یهویی ترسیدن

دَرگُنج:در حدی

قِلندرو:حباب روی آب

رُو نمیگیره:انجام نمیشه

جیکو:جیرجیرک

هونجیچسو:سوسک سیاه

فِت فِتو:آدم پرحرف

رودِمون:گوشت تازه آوردن(چاق شدن)

رورِزا: رودربایستی

تُرُشبالا : سبد ،صافی، چلوصافی، آبکش

گُواف:خمیازه

نِرکو:سکسکه

پُت:مو

پُت پُت:تیکه تیکه کردن

دِ پرک شدن: نصف شدن

دردات ور ته سرم: دردوبلات بخوره تو سرم عشقم :)

اولالنگ یا اولالنگو: آویزان

وَر:برای

بستون:بگیر

کرپو:مارمولک

مدو:سوسک

چنزو: نوعی حشره که کنار جوی آب زندگی می کند، جیرجیر می کند و بعضی ها برشته می کنند و می خورند !

ناسار:ناودان

رازین: پله

پِرقید:له شد

مِشَنگ:خل و چل

تغار:کاسه بزرگ

سِزاوار کردن:حیران کردن، معطل کردن

ورهم گشتن:عجله کردن

آساق پاساق: همان زَلَم زیمبوی خودمان

زِپَتول: تکان دادن

ننا:مامان

نمیا:نمی آید

وِلِشکو: رهایش کن

سرقلیفه یا سرقدیفه:روسری 3گوش

سرپایی:دمپایی

چغوک:گنجشک

چارچِلِنگ:چهار دست و پا

ریقو:کوچک

کِلَمبُرزی:دست انداز

جوغن:هاون

پُختو: یاکریم، موسی کو تقی (فاخته)

کَلپَک:مارمولک

اشپش:شپش

آبگرمو: اشکنه

مفشو: کیسه قندی یا کیسه دارو گیاهی

بد پک پوز:زشت

اُرتینه: دختر مجرد

حشمیت کشیدن: طرفداری کردن، جانبداری کردن

کُلیتوو: مقنعه

کاربافو: عنکبوت

سیتکو: کِرمک، کرم مقعد

لُکُمبرو: سرعت گیر

برابر: روبرو

جون کن: رخت کن

قُزمیت ـ رشقال: بیخود، مسخره، چیت

بُلیت: ساده، هالو

حقه : قوطی
اسپریچو: پرستو
سرسرا: هال
چنه: چونه
کماجون: قابلمه
آنداس:آدامس
فیقو: سوت

 این قسمت دوستانه نوشته 

بازم ورشمو از این بفرستین خب


بعضی از اصصلاحات کرمانی :

$
0
0

کراجَک: کلاغ زاغی (پرنده ای از خانواده کلاغ با جثه ای کوچکتر از کلاغ که توی بالهاش پرهای سفیدی داره و دمش هم درازتره، بسیار هم فضول و باهوشه)

چوری:جوجه

هانمید:مقدار زیاد از چیزی

وخی:بلند شو

وربخی:بلندشو

گُرده:پهلو

دُری:بشقاب

قَبسینی یا قَوسینی:سینی

وَرجِکیدن:پریدن، یهویی ترسیدن

دَرگُنج:در حدی

قِلندرو:حباب روی آب

رُو نمیگیره:انجام نمیشه

جیکو:جیرجیرک

هونجیچسو:سوسک سیاه

فِت فِتو:آدم پرحرف

رودِمون:گوشت تازه آوردن(چاق شدن)

رورِزا: رودربایستی

تُرُشبالا : سبد ،صافی، چلوصافی، آبکش

گُواف:خمیازه

نِرکو:سکسکه

پُت:مو

پُت پُت:تیکه تیکه کردن

دِ پرک شدن: نصف شدن

دردات ور ته سرم: دردوبلات بخوره تو سرم عشقم :)

اولالنگ یا اولالنگو: آویزان

وَر:برای

بستون:بگیر

کرپو:مارمولک

مدو:سوسک

چنزو: نوعی حشره که کنار جوی آب زندگی می کند، جیرجیر می کند و بعضی ها برشته می کنند و می خورند !

ناسار:ناودان

رازین: پله

پِرقید:له شد

مِشَنگ:خل و چل

تغار:کاسه بزرگ

سِزاوار کردن:حیران کردن، معطل کردن

ورهم گشتن:عجله کردن

آساق پاساق: همان زَلَم زیمبوی خودمان

زِپَتول: تکان دادن

ننا:مامان

نمیا:نمی آید

وِلِشکو: رهایش کن

سرقلیفه یا سرقدیفه:روسری 3گوش

سرپایی:دمپایی

چغوک:گنجشک

چارچِلِنگ:چهار دست و پا

ریقو:کوچک

کِلَمبُرزی:دست انداز

جوغن:هاون

پُختو: یاکریم، موسی کو تقی (فاخته)

کَلپَک:مارمولک

اشپش:شپش

آبگرمو: اشکنه

مفشو: کیسه قندی یا کیسه دارو گیاهی

بد پک پوز:زشت

اُرتینه: دختر مجرد

حشمیت کشیدن: طرفداری کردن، جانبداری کردن

کُلیتوو: مقنعه

کاربافو: عنکبوت

سیتکو: کِرمک، کرم مقعد

لُکُمبرو: سرعت گیر

برابر: روبرو

جون کن: رخت کن

قُزمیت ـ رشقال: بیخود، مسخره، چیت

بُلیت: ساده، هالو

حقه : قوطی
اسپریچو: پرستو
سرسرا: هال
چنه: چونه
کماجون: قابلمه
آنداس:آدامس
فیقو: سوت

 این قسمت دوستانه نوشته 

بازم ورشمو از این بفرستین خب

تولد پاتوق

$
0
0
سلام سلام

ای بابا ۵ خرداد تولد پاتوق بود چرا هیچکی یادش نبود؟

پاتوق عزیز کرمانی ها یک سالگیت مبارک انشالله سالیان سال باشی حتی در نبود دختر کویر وآمد دختران

کویر زیاد تو پاتوق

به سلامتی پاتوق بیبیب هورا بیبیب هورا ا ا

           

ماجراجویی جالب و ارزان قیمت در نوروز (عکس)

$
0
0
هم پاتوقی های عزیز

مطلبی رو که امروز براتون میزارم خیلی اتفاقی پیدا کردم

برای من خیلی جالب بود

امیدوارم خوشتون بیاد

ایرانگردی آن هم در نوروز یكی از بهترین كارهایی است كه غیر از دید و بازدید اقوام و دوستان می‌توان انجام دادتعطیلات نوروز فرصت خوبی برای ایرانگردی است و بهتر است برای اینكه در وقت و هزینه‌هایتان صرفه‌جویی شود همراه تورهای گردشگری شوید.چرا كه اگر بخواهید خودتان با خودروی شخصی سفر كنید ممكن است دچار مشكل شوید،‌آن هم به دلایلی مانند اینكه در ایام نوروز هتل‌ها اغلب پر هستند و ممكن است اقامتگاه مناسب پیدا نكنید، جاده‌ها شلوغ است و هزینه بنزین را باید محاسبه كنید، ممكن است راه‌ها و مسیرهای گردشگری را به خوبی ندانید و سردرگم شوید. بنابراین اگر می‌خواهید سفری راحت و آسوده داشته باشید و از آن لذت ببرید همراه تور شوید.در اینجا دو مسیر هیجان‌انگیز و كمتر شناخته‌شده بهتان معرفی می‌كنیم كه می‌توانید آن را از آ‍ژانس‌های گردشگری جویا شوید.

  مسیر یك: چابهار-بم

 www.parsnaz.ir - ماجراجویی جالب و ارزان قیمت در نوروز (عکس)

به ادامه مطلب بروید...

بوی شکفتن رسید

$
0
0

http://kualalumpur.icro.ir/uploads/tb1txkjhug1fys7cbox5_129597.jpg

منـتـظران بـهـار ! بـوی شکفتن رسـید

مژده به گل‌ هابرید،یار به گلشن رسید

لـمـعـه مـهتر ازل ، بـر در و دیـوار تافـت

جام تجلی به دست، نور ز ایمن رسید

نـامـه و پـیـغام را رسـم تـکـلف نـمـاند

فکر عبارت کراست معنی روشن رسید

زین چمنستان کنون، بستن مژگان خطاست

آیـنـه صیقل زنید دیده به دیدن رسید

بیدل از اسرار عشق، هیچ کس آگاه نیست

گاه گذشتن گذشت، وقت رسیدن رسی

شاعر : بیدل

عید باستانی وایرانی نوروز

بر همه پارسی زبانان بالاخص ایرانیان وکرمانیان عزیز مبارک

با آرزوی بهترین ها در سال جدید

در اين دنيا دنبالم نگرد پيدا نمي كني

$
0
0



 
 
خداوند متعال به حضرت موسي عليه السلام وحي فرمود:
 
اي موسي :  شش چيز در شش موضع قرار دارد و مردم در شش چيز ديگر به دنبال آن مي گردند و هرگز به آن نمي رسند.
اول –  من راحتي را در بهشت قرار دادم و مردم در دنيا به دنبال آن هستند.
دوم- من علم را در گرسنگي قرار دادم و مردم در سيري بدنبال آن هستند.
سوم- من عزّت را در نماز شب قرار دادم و مردم در ابواب سلاطين بدنبال آن هستند.
چهارم- من بلندي و رفعت و درجه را در تواضع قرار دادم و مردم در تكبّر بدنبال آن هستند.
پنجم- من اجابت دعا را در لقمه حلال قرار دادم و مردم در قيل و قال بدنبال آن هستند.
ششم- من بي نيازي را در قناعت قرار دادم و مردم در زيادي مال و ملك بدنبال آن هستند.

بروبچ پاتوقی

$
0
0
یکی دیگه از نویسندگان پاتوق هم مزدوج شد بهناز جونی

بعد از مرد بارونی بهناز دومین نویسنده پاتوق که رفت خونه بخت البته اخر مرداد میره بهناز

جونی مبارکت باشه

ودختر کویر همچنان  به دنیای مجردی  

دیشب وبلاگ یکی از مخاطبین خوب پاتوق رفتم که نبود سوپری که سوپر وبشو بسته رفته خیلی ناراحت شدم خب چرا

آناتومی کرمونی


Article 0

$
0
0

میگن هر وقت آب مینوشی بگو یا حسین....

این روزها که آب میبینی ولی نمینوشی

آروم بگو یا ابوالفضل...

التماس دعا

توجه

$
0
0
توجه

سلام به همه عزیزان وبزرگواران کرمانی وهمه دوستان عزیزی که به پاتوق سر میزنند بابت اینکه چند وقته مدیران وب خیلی کم به پاتوق میان ورسیدگی میکنند از همه شما بزرگواران عذرخواهی میکنم متاسفانه بخاطر اینکه برای بعضی از دوستان یکسری مشغله هایی پیش اومده چند وقته به وب نیومدندوگویا بقیه هم کمی دلسرد شدند وخود من ودختر کویری هم که متولی این وب بوده ایم از بقیه بیشتر کم کاری داشته ایم بازم از همه عذز میخوام،امه قبلا هم نوشتم این وب به همه تعلق داره وهمه باید باهم همکاری کنیم تا پاتوق خوبی داشته باشیم بنابراین از همه عزیزانی که دوست دارند همکاری داشته باشند خواهشمندم امادگی خودشون رو اعلام کنند تا براشون نام ورمز کاربری تعریف کنیم وبتونند اینجا فعالیت کنند

چند نکته:

1-عزیزانی که اینجا به عنوان عضو خاص هستند باید سعی کنند که نظرات روتایید وبهشون جواب بدند

2-هراز چند گاهی به همه دوستانی که به پاتوق میاند سربزنند وجواب کامنت هاشون روبدند وبراشون کامنت بزارند وچس از هر اپ ازدوستان بخواند تا به پاتوق بیاند

میدونم که همه وقت این کاروندارند ولی اگه کسی چنین توانایی ووقتی روداره بهم خبر بده تا به عنوان عضوخاص اختیاراتش رو زیاد کنم تا پاتوق از این اوضاع دربیاد

بازم ازهمه بخاطر کم کاری های خودم عذر خواهی میکنم

چون درحال حاضر درگیر یکسری مشغله ها هستم که نمیرسم زیاد بیام پاتوق وهراز چندگاهی به وب خودم سر میزنم لطفا اگه ممکنه درخواست ها پیشنهادات وهرگونه انتقادات تون  رو که دارید اونجا برام بزارید

www.bientaha97.blogfa.com

همینجا جاداره از زحمات فراوان آقای ارگزاده که بیشتر زحمات پاتوق رو به دوش دارند هم تشکرکنم که گویا ایشون هم چندوقته کم میاند پاتوق امیدوارم هرچه زودتراگه مشغله ای دارند حل بشه ودوباره روح تازه ای به اینجا بدمند

دوستدار همه شما مردبارونی


نخل پا برجا

$
0
0
این عکس خودم«دخترکویر»از یکی از باغات بم گرفتم یک درخت نخل که از ریشه در اومده اما هنوز جوانه میزنه

آهای آدما نخل باشیم اگه ریشمونو زدن باز جوانه امید داشته باشیم

بازم لهجه قشنگ کرمونی

$
0
0
وابس:بِایست

قینوس:حرفِ چرت

میواست یا میواستی:میبایست، می بایستی

چوم:چه میدانم

پلخمون:خون خشک شده ی زخم

خل:بسار خوب

بل:اجازه بده

سفتو:سبد پلاستیکی

مغراض:قیچی

دورکردی:دیر امدی

پچل:کثیف

مچل:الاف

کِغارک:قارچ

لُک:برامدگی

سرمغراضی:پارچه های چیده شده

سین:طرف،سو

کو بورو او سین :لطفا برو اون طرف

پسین:بعد از ظهر

زرده شوم:غروب افتاب

پسبا:پس فردا

کراجَک: کلاغ زاغی (پرنده ای از خانواده کلاغ با جثه ای کوچکتر از کلاغ که توی بالهاش پرهای سفیدی داره و دمش هم درازتره، بسیار هم فضول و باهوشه)

چوری:جوجه

هانمید:مقدار زیاد از چیزی

وخی:بلند شو

وربخی:بلندشو

گُرده:پهلو

دُری:بشقاب

قَبسینی یا قَوسینی:سینی

وَرجِکیدن:پریدن، یهویی ترسیدن

دَرگُنج:در حدی

قِلندرو:حباب روی آب

رُو نمیگیره:انجام نمیشه

جیکو:جیرجیرک

هونجیچسو:سوسک سیاه

فِت فِتو:آدم پرحرف

رودِمون:گوشت تازه آوردن(چاق شدن)

رورِزا: رودربایستی

تُرُشبالا : سبد ،صافی، چلوصافی، آبکش

گُواف:خمیازه

نِرکو:سکسکه

پُت:مو

پُت پُت:تیکه تیکه کردن

دِ پرک شدن: نصف شدن

دردات ور ته سرم: دردوبلات بخوره تو سرم عشقم :)

اولالنگ یا اولالنگو: آویزان

وَر:برای

بستون:بگیر

کرپو:مارمولک

مدو:سوسک

چنزو: نوعی حشره که کنار جوی آب زندگی می کند، جیرجیر می کند و بعضی ها برشته می کنند و می خورند !

ناسار:ناودان

رازین: پله

پِرقید:له شد

مِشَنگ:خل و چل

تغار:کاسه بزرگ

سِزاوار کردن:حیران کردن، معطل کردن

ورهم گشتن:عجله کردن

آساق پاساق: همان زَلَم زیمبوی خودمان

زِپَتول: تکان دادن

ننا:مامان

نمیا:نمی آید

وِلِشکو: رهایش کن

سرقلیفه یا سرقدیفه:روسری 3گوش

سرپایی:دمپایی

چغوک:گنجشک

چارچِلِنگ:چهار دست و پا

ریقو:کوچک

کِلَمبُرزی:دست انداز

جوغن:هاون

پُختو: یاکریم، موسی کو تقی (فاخته)

کَلپَک:مارمولک

اشپش:شپش

آبگرمو: اشکنه

مفشو: کیسه قندی یا کیسه دارو گیاهی

بد پک پوز:زشت

اُرتینه: دختر مجرد

حشمیت کشیدن: طرفداری کردن، جانبداری کردن

کُلیتوو: مقنعه

کاربافو: عنکبوت

سیتکو: کِرمک، کرم مقعد

لُکُمبرو: سرعت گیر

برابر: روبرو

جون کن: رخت کن

قُزمیت ـ رشقال: بیخود، مسخره، چیت

بُلیت: ساده، هالو
حقه : قوطی
اسپریچو: پرستو
سرسرا: هال
چنه: چونه
کماجون: قابلمه
آنداس:آدامس
فیقو: سوت
پرسه:مراسم ختم
سرسرا:هال خانه

بادمجون بم

$
0
0
یکی از اولین حیرت‌های فلسفیم وقتی بود که

فهمیدم علت این که میگن “بادمجون بم آفت نداره”

 

اینه که بم اصن بادمجون نداره

 

اندر حکایت بی کاری ما

$
0
0
جوانی از بیکاری رفت باغ وحش پرسید:استخدام دارید؟
یارو گفت مدرک چی داری؟ گفت دیپلم!
یارو گفت یه کاری برات دارم،
حقوقشم خوبه پسره قبول کرد.
یارو گفت :
ما اینجا میمون نداریم میتونی بری توی پوست میمون
تو قفس تا میمون برامون بیاد!
چند روزی گذشت یه روز جمعه که شلوغ شده بود،
پسره توی قفس پشتک وارو میزد
از میله ها بالا پائین میرفت.
جوگیر شد زیادی رفت بالا از اون طرف افتاد تو قفس شیره!
داد زد کمککککککککک
شیره افتاد روش دستشو گذاشت رو دهنش گفت،
آبرو ریزی نکن من لیسانس دارم..!

برای خالی نبودن عریضه


محرم الحسین

$
0
0
دیباچه ی عشق وعاشقی باز شود

دل ها همه آماده ی پرواز شود

با بوی محرم الحرام تو حسین

ایام عزا وغصه آغاز شود

(شهادت مظلومان کربلا برهمگان تسلیت باد)

التماس دعا

مشاهیر کرمان

$
0
0
كرمان در طول تاريخ پرفراز و نشيب خود مردان و زناني را در دامان خود پرورده است كه در هر دوره تأثيرات قابل توجهي بر حوزه هاي مختلف اجتماعي، سياسي، علمي و فرهنگي كشورمان گذاشته اند. مطلب زير به صورتي خلاصه به برخي از مشاهير كرماني در حوزه هاي مختلف مي پردازد، گرچه نام هاي بسياري نيز از قلم افتاده اند.

* ابوعبدالله محمد بن عيسي ماهاني (۲۱۰ هـ . ق)
قديمي ترين رياضيدان كرماني، ابوعبدالله محمدبن عيسي ماهاني كه حدود ۲۱۰
هـ . ق در ماهان به دنيا آمد. تخصص وي در هندسه و رياضي محض بود و معادله درجه سوم را به وي نسبت مي دهند كه در بين دانشمندان اسلامي به معادله ماهاني موسوم است.يكي از آثار نجومي وي با عنوان
« مقاله في معرفه السمت لاي ساعه اردت و في اي موضع اردت» است كه در استانبول موجود است. همچنين ماهاني بخش عمده اي از زندگي خود را صرف ساختن واژه ها و اصطلاحات فني كرد و قسمت هاي مهمي از اصول اقليدس را تفسير و تشريح كرد. نمونه اي از اين خدمات با عنوان«تفسير المقاله العاشره من كتاب اقليدس» در كتابخانه ملي پاريس موجود است.
*شاه شجاع كرماني (قرن - وفات: ۲۱۹ هـ . ق)
از مشاهير و عرفاي معروف كرمان است كه در قرن سوم (هـ . ق) مي زيسته. وي از تبار شاهان بود ولي بارقه عشق حقيقي چنان آتشي به خرمن وجودش زد كه زندگي شاهانه دنيا بگذاشت و گدايي درگاه حق به جان خريد.
پسري داشت كه وي نيز بر مسلك عرفا بود. نام كتابش مرآت الحكما است. حالت هاي عجيب و سخنان حكيمانه اي از او روايت شده - در اكثر كتب متقدمين مانند حليه الاوليا حفظ ابونعيم و ديگر كتب تاريخي شرح حالات او عنوان شده است، ضمناً محمد مظفر به دليل ارادتي كه به اين عارف خداجو داشت نام فرزندش را شاه شجاع گذاشت، هم او كه ممدوح حافظ نيز بود.
* سيد شمس الدين (محمد) ابراهيم بمي (قرن نهم - وفات: ۸۲۹-هـ . ق)
سيدشمس الدين ابراهيم بمي، عارف رباني و از مشايخ و عرفاي بزرگ قرن نهم و از معاصران
شاه نعت الله است. وي در ولايت اربعه (بم) پا به عرصه وجود گذاشت. او در عهد خويش مورد احترام مردم از وضيع و شريف و عامي و عارف بوده است. حكام و پادشاهان هم در وي به ديده تكريم و تقديس مي نگريسته اند. صاحب مقامات، وفات سيد شمس الدين ابراهيم را سال ۸۲۹ هـ . ق دانسته كه در تاريخ كرمان نيز مورد تأييد قرار گرفته است، اما با قرائن موجود مشكوك به نظر مي رسد زيرا مورخان و تذكره نويسان در عنوان احوال «شاه ولي » به اتفاق آورده اند كه او در مراسم تشييع و كفن و دفن شاه ولي حضور داشته و بر جنازه او نماز گذارده است، از اين رو عارف مزبور نه تنها تا سال ۸۳۴ هـ . ق تاريخ فوت «شاه ولي» مي زيسته بلكه به قول محرابي كرماني، صاحب مزارات كرمان، تا حدود ۸۵۰ هـ . ق يعني سال وفات ميرزا شاهرخ نيز در قيد حيات بوده است.
* افضل الدين ابوحامد كرماني (۶۱۵ - ۵۳۰ هـ . ق)
مورخ، نويسنده، شاعر و فيلسوف و پزشك عصر ملك دينار سلجوقي كه از جمله كتب ارزشمند او «عقد العلي للموقف الاعلي» و«بدايع الزمان في وقايع كرمان» در جغرافيا و تاريخ كرمان است كه به تاريخ افضل شهرت دارد. وي در امر پزشكي تبحر داشت و پزشك مخصوص دربار سلاجقه نيز بود.
* شيخ اوحدالدين كرماني (قرن هفتم)
اوحدالدين حامد بن ابي الفخر از عارفان و سرايندگان بنام است. وي در سفرهايي به حجاز و عراق و شام، با مشايخ بزرگ صوفيه از جمله شيخ ركن الدين سجاسي ديدار كرده است.
ازشيخ اوحد الدين مجموعه اي به يادگار مانده به نام « ديوان رباعيات» كه به كوشش احمد محبوب و با مقدمه استاد باستاني پاريزي چاپ شده است.
تخلص وي «اوحد» است و اوحدي مراغه اي كه مريد مكتبي وي بوده تخلص خود را به تيمن از همين نام گرفته است. اوحد الدين كرماني كه با شمس تبريزي هم ديدار داشته در بغداد به مقام شيخ الشيوخي رسيده و سرانجام در همان شهر چشم از جهان بسته و همانجا در قبرستان « شونيزيه» آرميده است.
* لاله خاتون (صفوه الدين) (نيمه دوم قرن هفتم هجري)
لاله خاتون از چهره هاي نادر تاريخ و از زنان با حشمت و عفيف و پاكدامن و مقتدر به شمار مي رود، كه زماني حكومت كرمان را در دولت قراختائيان كرمان در دهه آخر قرن هفتم هجري عهده دار بود. او ضمن پرداختن به امور سياسي، در شعر و ادب نيز دستي قوي داشت. آرامگاهش در محله قبه سبزكرمان قرار داشته است.
* خواجوي كرماني (۷۵۳-۶۸۹ هـ . ق)
كمال الدين ابوالعطا محمود علي بن محمود، شاعر، عارف و نويسنده تواناي قرن هشتم هجري و چهره تواناي ادب پارسي در ذيحجه سال ۶۸۹ هـ..ق ديده به جهان گشود. هنوز عماد فقيه و جلال عضد در كرمان و يزد شهرتي نداشتند كه آوازه شاعري شيرين سخن در ايران و بيشتر شهرهاي عراق پيچيد. خواجه را ارادتي خاص به خواجو بود و بسياري از غزل هاي خود را با الهام از سروده هاي خواجو به نظم كشيده است.
* عماد فقيه كرماني (عارف و شاعر بزرگ قرن هشتم) (۷۷۳ ـ ۶۹۰ هـ . ق)
خواجه عماد الدين علي فقيه، مشهور به عماد كرماني، از غزلسرايان نامي ايران و هم عصر با خواجوي كرماني بود. غزل او نيز همچون غزل خواجو به سبك عرفا و حلقه ارتباط زبان سعدي به زبان حافظ است.
ازاين سراينده نام آور به جز ديوان اشعار كه در سال۱۳۴۸ ش به كوشش ركن الدين همايون فرخ چاپ شده ۵ مثنوي نيز به نام ۵ گنج به يادگار مانده كه محتوايي عرفاني دارد، اين اثر هم به كوشش استاد همايون فرخ به چاپ رسيده است.
* شاه نعمت الله ولي (۸۳۴ -۷۳۱ هـ . ق)
شاه نورالدين سيد نعمت الله بن سيد عبدالله بن محمد، معاصر با امير تيمور گوركاني بوده و مدتي در كوهبنان و كرمان سكونت داشته و علاوه بر مقام عرفان در شعر و ادب نيز از پايگاه والايي برخوردار بوده است. ديوان شاه نعمت الله شامل قصيده، غزل، مثنوي و رباعي است. او نه فقط در ايران صاحب شهرت و داراي پايگاه مردمي بوده بلكه در هندوستان نيز مريدان بسياري داشت؛ از آن جمله مي توان بهمن شاه دكني را نام برد كه نخستين سنگ بناي آرامگاه او با هزينه همين پادشاه هندي گذاشته شد. آرامگاهش در ماهان (۳۰ كيلومتري جنوب شرق كرمان) است.
* ابواسحاق كوهبناني (قرن نهم هجري)
اديب، فيلسوف و نويسنده معروف كه در رياضي و نجوم و فلسفه و موسيقي نيز دست داشته و كتب او و نيز نظرات فلسفي اش در دانشگاه سوربن فرانسه تدريس مي شده است. مجموعه خطي او حاوي ۸ رساله است كه در كتابخانه مركزي دانشگاه تهران نگهداري مي شود. از بين رساله هاي او مي توان رساله اي در تقويم كواكب و رساله اي در شطرنج را نام برد.
*مشتاق عليشاه « ميرزا محمد تربتي» (وفات: ۱۲۰۶ هـ . ق)
نامش ميرزا محمد تربتي و به مشتاق عليشاه ملقب بود. او از چهره هاي سرشناس عرفان و شعر ادب و هنر به شمار مي رود . مدفن او در ميدان مشتاقيه زيارتگاه اهل عرفان است. سيم مشتاق سيم چهارم ۳ تار از يادگارهاي اوست.
*حياتي (بي بي جان) (اواخر قرن دوازدهم - اوايل قرن سيزدهم هـ .ق)
اين بانوي عارف اواخر قرن ۱۲ هجري در شهر بم قدم به عالم هستي گذاشت. ديوان حياتي مشتمل بر انواع شعر از غزل و رباعي و قصيده و ترجيع بند و تركيب بند است. اشعارش چاشني عرفان و اخلاق دارد. او در نيمه نخست قرن سيزدهم درگذشت و آرامگاهش در حوالي مشتاقيه كرمان واقع است.
* ميرزا رضاي كرماني (وفات ۱۳۱۴ هـ . ق)
وي فرزند ملاحسين عقدايي و از آزاديخواهان بنام اين ديار است كه در سال ۱۳۱۳ (هـ . ق) ناصرالدين شاه را در حرم حضرت عبدالعظيم كشت و به سال ۱۳۱۴ در ميدان تهران به دار آويخته شد. اين ابيات كه پس از قتل ناصر الدين شاه سروده شده از اوست:
محب آل رسولم غلام هشت و چهارم
فداي همه ايران رضاي شاه شكارم
«رضا » بحكم قضا كشت ناصر الدين را
زكيفر عملش بود، من گناه ندارم
* ناظم الاسلام (۱۳۳۷-۱۲۸۰هـ . ق)
محمد ناظم زاده شعاعي كرماني دومين فرزند علي كرماني، در سال ۱۲۸۰ هـ . ق در خانواده اي مؤمن و متعهد به احكام شريعت به دنيا آمد او بعد ها به ناظم الاسلام ملقب شد.
غير از قرآن و علوم شرعي، علوم متداول عصر از جمله ادبيات صرف و نحو، حساب و منطق هيأت و نجوم را به خوبي فرا گرفت. معلم او در منطق شرح اشارات ميرزا آقاخان بردسيري بود.
ناظم الاسلام پس از آموختن علوم مختلف به تهران رفت و بلافاصله در صف آزاديخواهان مشروطه قرار گرفت. بزرگترين اثر او « در تاريخ بيداري ايرانيان » است. از آثار ديگر او «شمس التصارف» و «شمس اللغات » و ترجمه مقام هاي حريري است. روزنامه نوروز نيز از يادگارهاي او به شمار مي رود.
* مجد الاسلام (۱۳۴۲ - ۱۲۸۸هـ . ق)
روزنامه نگار سياستمدار، نويسنده، شاعر و چهره سرشناس علم و ادب كرمان به سال ۱۲۸۸ هـ . ق در كرمان متولد شد. تحصيلات ابتدايي را در مدرسه خاندانقلي بيگ به پايان رساند. در سال ۱۳۲۳ به دليل حمايت از علماي متحصن در شاه عبدالعظيم به اتفاق
۲ نفر از همفكران خود به كلات تبعيد شد و پس از آزادي به نگارش روزنامه هاي «محاكمات»، «كشكول»، «نداي وطن» و «الجمال» همت گماشت. اقدام هاي او در بيداري مردم و صدور فرمان مشروطيت موجب حبس او در باغ شاه از سوي محمدعلي ميرزا شد. همچنين در تمامي انواع شعر نيز دست داشت. آثار به جا مانده از او بدين قرارند: كتاب شهر خاموشان، تاريخ انقلاب و ديوان شعر مجدالاسلام.
سعيد نفيسي كرماني (۱۳۴۵-۱۲۷۴هـ . ق)
استاد سعيد نفيسي در سال ۱۲۷۴ هـ . ق متولد شد او فرزند مرحوم دكتر ميرزا علي اكبر خان نفيسي (ناظم الاطباء كرماني) و جد هشتم وي ميرزا شريف كرماني از پزشكان نامي قرن يازدهم بود. در سال ۱۲۹۰ نخستين اثر سعيد نفيسي يعني ترجمه كتاب
« معالجه تازه براي حفظ دهان و دندان » با پشت جلد ترجمه سعيدبن ناظم الاطباء منتشر شد. استاد نفيسي در بيست ودوم آبان ماه ۱۳۴۵ هـ .ق در تهران بدورد حيات گفت.
* استاد روح الله خالقي (۱۳۴۴-۱۲۸۵ هـ . ش)
سازنده سرود «اي ايران» استاد روح الله خالقي فرزند ميرزا عبدالله به سال ۱۲۸۵ هـ . ش در شهر كرمان به دنيا آمد. او در موسيقي، ذوقي وافر داشت و در ۱۵ سالگي به ديدار درويش خان نايل شد. ۱۷ ساله بود كه به جرگه شاگردان كلنل علينقي خان وزيري درآمد و پس از گذراندن دوره تكميلي در مدرسه عالي موسيقي سرانجام از نام آوران موسيقي ايران شد.
* فواد كرماني (۱۳۱۷-۱۲۲۷ هـ . ش)
آقا فتح الله قدسي كرماني متخلص به فواد از ارزنده ترين شاعران ولايي كرمان است. وي عارفي رباني و شاعري آسماني بود. شرح حال اجمالي خود را از ۷ تا
۶۰ سالگي در قالب مثنوي جمع آورده است. آرامگاهش در ۳ كيلومتري شهر كرمان در دامنه كوه سيد حسين واقع است. اثر مشهور او «شمع جمع» نام دارد كه در آن مصائب اهل بيت عصمت و طهارت را به گونه اي عاشقانه و عارفانه به نظم كشيده است.
*آيت الله حاج ميرزا محمد رضا احمدي (۱۳۲۴-۱۲۴۳هـ . ش)
آيت الله احمدي از تبار شيخ الطايفه حاج آقا احمد و فرزند خلف حاج ابو جعفر از چهره هاي برجسته جهاد و اجتهاد و از شاگردان آخوند خراساني است كه تأييد مراتب اجتهاد ايشان از سوي آيت الله سيد محمد كاظم طباطبايي و نيز استادش آخوند خراساني دليلي بر اقتدار مشاراليه در عرصه علم و ايمان است. ستم ستيزي او چنان خشم ظالمان زمان را بر انگيخت كه وي را در محل حكومتي فلك كردند. اقدامي كه به اعتقاد بسياري از صاحبان نظر مقدمه اي بر انقلاب مشروطيت بود. مدفن وي در مسجد صاحب الزمان، زيارتگاه اهل ايمان است.
* بهمنيار كرماني (دهقان) (۱۳۳۴-۱۲۶۸ هـ . ش)
احمد بهمنيار در خدمت پدر خردمندش ادبيات فارسي، عربي، فقه، اصول، فلسفه و رياضيات را آموخت و سر آمد اقران خويش شد. زبان انگليسي و تركي را نيز به خوبي آموخته و در اين ۲ زبان صاحب تحقيق و تاليف است. در سال ۱۲۸۹ روزنامه دهقان را براي اشاعه انديشه هاي ملي خويش منتشر كرد اما به دليل دارا بودن افكار آزادي خواهانه زنداني شد. بعدا در سال ۱۳۰۳ اين روزنامه را در خراسان منتشر كرد.
* دكتر عباس رياضي كرماني (۱۳۶۷- ۱۲۸۶هـ . ش)
استاد نجوم دانشگاه تهران به سال ۱۲۸۶ در كرمان متولد شد. تحصيلات ابتدايي را در كرمان و تحصيلات عالي را در تهران و فرانسه سپري كرد و از دانشگاه سوربن دكترا گرفت. وي از جمله اساتيد برجسته دانشگاه بود كه از سال ۱۳۲۵ اقدام به تهيه و ارائه تقويم ايران كرد. از او در زمينه نجوم و رياضي تاليفات عديده اي بجا مانده است.
* ناظر زاده كرماني - احمد (۱۳۵۵-۱۲۹۶هـ.ش)
دكتر احمد ناظرزاده كرماني فرزند محمد ناظر ايران بوده است. ارزشمند ترين تاليفات وي تحقيقي است درباره عمادالدين فقيه كه به وسيله مركز
كرمان شناسي و مؤسسه سروش به چاپ رسيده است.
دو مجموعه از اشعار وي به همت فرزندش انتشار يافته است و آرامگاه وي در ابن بابويه واقع است.
*همايون كرماني (۱۳۵۸- ۱۲۹۰ هـ.ش)
محمد تجربه كار متخلص به همايون از غزل سرايان مكتب عراقي است كه، به شيوه حافظ تمايل دارد. غزل هاي او جانمايه عرفاني، اخلاقي دارند. او سال هاي جواني و شكل گيري فكري خود را در همگامي با فواد كرماني گذراند و هنوز سومين دهه عمرش به پايان نرسيده بود كه به عنوان غزل سرايي توانا از ديار خواجو و به عنوان خواجوي دوم مطرح شد.
ديوان همايون كرماني به وسيله مركز كرمان شناسي در سال ۱۳۷۶ هـ . ش منتشر شده است.
* محمد ابراهيم باستاني پاريزي (متولد ۱۳۰۴ هـ.ش)
دكتر باستاني پاريزي فرزند حاج شيخ علي اكبر حاج آخوند پس از تحصيلات ابتدايي و متوسطه در پاريز و سيرجان از دانشگاه تهران در رشته تاريخ و جغرافيا ليسانس گرفت و به كرمان بازگشت و به تدريس در دبيرستان ها پرداخت. همزمان روزنامه هفتواد و نشريه فرهنگ كرمان را منتشر كرد. پس از سالي چند دوباره به تهران رفت و تحصيلات عاليه را ادامه داد تا موفق به اخذ دكترا در رشته تاريخ شد و هم اكنون سال هاست كه استاد رشته تاريخ دانشگاه تهران است.
او كه از فضلا، ادبا و شعراي نام آشناي معاصر است بيش از ۴۰ اثر ادبي، اجتماعي و تاريخي به چاپ رسانيده كه از آن جمله است:
تصحيح تاريخ كرمان، جغرافياي كرمان، ياد و يادبود
كتب تحقيقي تاريخي سياست و اقتصاد، عصر صفوي و يعقوب ليث، از سير تا پياز، از پاريس تا پاريز، پيغمبر دزدان.
نخستين اثر استاد مجموعه اي به نام هاي خاتون ۷ قلعه، آسياي ۷ سنگ، ناي ۷ بند، اژدهاي ۷ سر، كوچه ۷ پيچ، زير اين ۷ آسمان سنگ، ۷ قلم و ۸ الهفت و مقدمات و مقالات متعدد است.
* اطهري كرماني (۱۳۷۷-۱۳۰۵ هـ . ش)
علي اطهري فرزند احمد به سال ۱۳۰۵ هـ . ش در كرمان به دنيا آمد. اشعار وي نخستين با در روزنامه هاي كرمان خصوصا روزنامه روح القدس چاپ و مورد توجه قرار داشت. اشعار او شور و سوزي خاص دارد. يكي از غزل هاي شور انگيز و زيباي او غزلي است با اين مطلع:
رفتي، ولي كجا كه دل به جا گرفته اي
دل جاي توست گر چه دل از ما گرفته اي
علاوه بر اين كرمان صاحب بزرگان ديگري چون شيخ احمد روحي، موسي بن عمران جيرفتي، شمس الدين ابراهيم محمد بردسيري (صاحب مصباح الارواح) حامد الحسيني، خواجه شمس الدين محمد مرواريد وزير لايق سلطان حسين بايقرا كه در فن خوشنويسي و ساير علوم از سرآمدان عصر خود به شمار مي رفت است و نيز اساتيد فرهيخته اي چون دكتر روح الاميني، دكتر جواد برومند سعيد، دكتر رجبعلي پور، دكتر طاهره صفارزاده، هوشنگ مرادي كرماني و دكتر ميمندي نژاد را بايد در اين رابطه برشمرد. همچنين هنرمندان گرانقدري چون استاد علي اكبر صنعتي نقاش وپيكرتراش و مجسمه ساز شهير كه آثار جاودانه او در موزه ۱۵ آبان تهران ميدان امام و موزه صنعتي كرمان از جاذبه هاي ارزشمند به شمار مي رود و كتاب شور عشق منتشر شده از سوي مركز كرمان شناسي، بياني از انديشه خلاق هنري اوست و نيز استاد قهاري، سازنده مجسمه خواجو در كرمان، و تنديس رازي در ميدان رازي تهران و... كه اين ديار همواره به وجودشان افتخار مي كند.

زن می خوام

$
0
0
وقتی یک نه نه جون کرمونی از پسرش بپرسه زن می خوای

این شکلی میشه

 ها نننننننننننننننننننننننننننننننننننووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو واسم زن بستون

درباره گویش کرمانی

$
0
0

 

هر زباني لهجه‌هاي مختلفي دارد و زبانها در نقاط جغرافيايي گوناگون توسط افراد طبقات مختلف اجتماعي، گروههاي سني مختلف و سوابق تحصيلاتي متفاوت تلفظ مي‌شوند.

گروهي از مردم را كه به زبان مشترك سخن مي‌گويند و جملگي در يك يا چند منطقه جغرافيايي زندگي مي‌كنند جامعه زباني و زباني را كه در يك منطقه محدود جغرافيايي يك كشور رايج است گويش مي‌نامند پس گويش را با زبان محلي مي‌توان مترادف دانست.

فرق گويش با زبان اين است كه گويش از سخنگويان كمتري برخوردار است، در منطقه‌اي محدود بكار مي‌رود و ممكن است صورت خطي و آثار مكتوب هم نداشته باشد.

معمولا به گونه‌هاي مختلف جغرافيايي يك زبان اعم از رسمي مثل فارسي يا انگليسي يا زبان محلي مثل گيلكي، تركي و لري لهجه مي‌گويند.

يك مورخ و نويسنده معاصر كرماني مي‌گويد: كرمان لهجه خاص ندارد اما فارسي آن بسيار قديمي است و همان است كه در سيستان در آتشگاه كركويه، سرود گرشاسب را بدان زبان مي‌خواندند.

محمدابراهيم باستاني پاريزي در مقدمه كتاب "فرهنگ گويش"تاليف محمود صرافي نوشته است: زباني كه كرماني‌ها از هزار سال پيش و بيش از آن صحبت مي‌كردند بايد همين زبان باشد زيرا لهجه ديگري در كرمان نمي‌شناسيم كه ربطي به پهلوي عصر ساساني و يا اشكاني داشته باشد يا مثل لهجه‌هاي خاص اطراف كاشان (ابيانه) يا لهجه سمنان يا گيلك و لهجه خاص كردي و حتي لهجه شيرازي و كازروني براي عامه غيرمفهوم باشد.

او مي‌نويسد: لهجه خاص مردم كرمان همان لهجه "محله شهري"است و البته بسياري از كلمات قديم و فصيح فارسي در مورد بسياري از اشياء وجود دارد كه تنها در كرمان هنوز كاربرد دارد و در ساير شهرستانها معمول نيست ولي اين كلمات هم صورت لهجه‌اي خاص ندارد بلكه جزء همان زبان فارسي كرماني است كه با تلفظ خاص محله شهري به كار برده مي‌شود مثلا عبارت معروف كت حوض را بلچ يعني سوراخ حوض را با يك لته يا وسيله ديگري ببند و محكم كن.

باستاني پاريزي مي‌نويسد: ضبط لهجه يعني فرم اداي كلمات فارسي كرمان، نه تنها با اعراب معمولي ممكن نيست بلكه با الفباي فونتيك هم به زحمت مي‌توان آن را تحرير كرد.

اين استاد دانشگاه تهران مي‌گويد: به همين سبب همه كتابها و مقالات و يادداشتهايي كه تاكنون در اين‌باره چاپ شده اين مقصود را آن طور كه شايسته است بر آورده نمي‌كند.

وي در تشريح علت اين امر مي‌افزايد: علت آن اين است كه ترتيب كسره دادن يا ضمه دادن و نحوه طول دادن حركتها و زير و بم‌ها و توقف‌ها و تاكيد روي حروف تا حدود زيادي با ساير نقاط ايران تفاوت دارد و در نتيجه فهم گفتگوي يك كرماني با اصفهاني و گيلك تفاوت بسياري پيدا مي‌كند.

اين مورخ و نويسنده در ادامه مقدمه كتاب فرهنگ گويشها نوشته: دو نكته عجيب در لهجه كرمان هست كه دليل آن را بايد پيدا كرد ، نكته اول آن است كه با اينكه در تمام طول تاريخ ايران لااقل بعد از اسلام با اينكه تمام حكام كرمان غيركرماني بوده‌اند و بيشتر آنان تركان يا گيلك يا غز يا قراختائيان يا قزلباشان و بالاخره قاجارها بوده و اغلب آنها مامور گارد و سپاه ترك همراه داشته‌اند با همه اينها بر خلاف بسياري از نقاط ايران نه تنها هيچ كلني ترك‌نشين مثل اطراف اراك يا همدان يا شمال خراسان در كرمان پديد نيامده بلكه همان ايل افشار و بچاقچي كه ترك و مهاجر و احتمالا تبعيدي به كرمان بوده‌اند نه تنها لهجه تركي خود را از دست داده بلكه از همه كرماني‌ها كرماني‌تر شده‌اند.

وي به عنوان مثال از طايفه شيخيه ياد مي‌كند و مي‌گويد: طايفه شيخيه و خانزادگان ابراهيمي كه با اينكه آنها اصلا تركمان قاجار بوده‌اند و هميشه گروهي ترك همراه داشته‌اند امروز هيچ كدام از ابراهيمي‌هاي كرمان كه خانواده‌اي پرجمعيت هستند نه تنها يك كلمه تركي نمي‌دانند بلكه لهجه آنها يك لهجه كرماني محله شهري خيلي اصيل و قديمي است.

او مي‌گويد: اين تحول زباني در اين است كه چون عموما حكام ترك و تركاني كه به كرمان آمده‌اند با كرماني‌ها ازدواج مي‌كردند و زن كرماني مي‌گرفته‌اند بچه‌هاي آنها طبعا به لهجه كرماني با مادر صحبت مي‌كرده‌اند و لهجه مرد بتدريج فراموش مي‌شده و در نتيجه همه احفاد و اولاد آنها كرماني خالص صحبت مي‌كرده‌اند.

باستاني پاريزي مي‌افزايد: اين نكته حتي در همان عصر سلجوقيان و ميان خود شاهزادگان سلجوقي كرمان نيز مصداق داشته است.

اين مورخ و نويسنده معاصر كرماني در خصوص دومين نكته عجيب در لهجه كرماني به فاصله كوتاه بين دو شهر كويري كرمان و يزد اشاره مي‌كند و تفاوت لهجه اين دو شهر را از نكات عجيب مي‌داند.

وي مي‌گويد: همانطور كه رنگ و نژاد مردم كرمان به دراويدي‌ها و سيستاني ها و قندهاري‌ها نزديكتر است تا مردم يزد و اصفهان و بالاخره ري و تبريز و گيلان، همينطور زبان آنها هم اين نزديكي را حفظ كرده است.

باستاني پاريزي در مورد لهجه كرمان و قدمت آن مي‌گويد: لهجه كرمان لهجه اي است بسيار قديمي چنانكه وقتي آدم فارسي كرمان را مثلا در قريه "خونو پاريز"مي‌شنود چنان مي‌نمايد كه گويي دارد با فارسي مردم عصر سلمان فارسي صحبت مي‌كند.

او مي‌افزايد: مساله دوم غناي لهجه كرمان و زبان فارسي آن است ، زبان فارسي كه در تهران و مراكز رسمي مملكت رايج است متاسفانه براي بسياري از اصطلاحات و پديده‌هاي طبيعي و گياهان و حيوانات كلمه خاص ندارد در حالي كه در لهجه‌هاي ولايات از آن جمله لهجه كرمان بسياري اصطلاحات هست كه اگر ضبط شود هم به غناي زبان فارسي مي‌افزايد و هم احتياج نيست كه معادل آن اصطلاحات از زبانهاي خارجي اخذ شود.

به گفته اين استاد دانشگاه تهران با امكانات فني جديد به تدريج اين لغات و اصطلاحات فراموش مي‌شود و بالاتر از آن خود لهجه‌ها و نحوه اداي كلمات هم از ميان مي‌رود.

وي تنها راه چاره را تهيه نوار و فيلم از نحوه بيان مردم مي‌داند و مي‌گويد: در اين مورد بايد دستگاههايي در اسرع وقت موظف شوند كه خود را به روستاهاي دوردست برسانند و با پيرزنان و پيرمردان پرحرف بنشينند و هرچه مي‌گويند به طور طبيعي ثبت و ضبط كنند

چند ضرب‌المثل‌ کرمانی

$
0
0


فرهنگ لغات و اصطلاحات مردم کرمان
عزیز دردونه یا هیز میشه یا دیونه یا می‌ریه ور چارکنج خونه.
بچه لوس و ننر بی تربیت بار می آید.

یک محله عروسی است هفت محله ور می‌شورند.
منظور عده زیادی برای حضور در عروسی مشغول تدارک هستند.

قاضی وقتی نون نمی لمبونه ریش نمی‌جنبونه
قاضی تا رشوه نگیره کاری صورت نمی دهد. (لمبوندن در لهجه کرمانی چیزی را از روی حرص و ولع خوردن است)

حال فاطو حال سگ, خوراک فاطو الماسک.
این مثل اصیل کرمانی داستانی دارد بدین شرح: دختری زرتشتی را به عقد ازدواج مسلمانی ثروتمند در آوردند که خانه ی شوهر بی نهایت مورد توجه قرار گرفت و نام او را فاطمه گذاشتند. انواع خوردنی و خوراکی را سر سفره برایش فراهم کردند ولی چون او با زندگی اشرافی خو نگرفته بود برایش سخت می‌گذشت. فاطمه ضمن پیغام یا نامه‌ای که برای اقوام خود فرستاد چنین گفت: اینجا سر سفره پِر جدا پِرنی (فرنی) جدا, کشمش دم کنده جدا, کرم سپید تو دوری (منظورش دانه های برنج در قاب های گرد است) نه جِری نه جِغری حال پاطو حال سگ (منظور از جر و جغر دل و جگر و قلوه و امعا و احشا گوسفند است)

چند ضرب‌المثل کرمانی
کی زند دسته به جوغن کی خورد حلیم و روغن؟
جوغن به معنی هاون و این مثل در موردی بکار می رود که یکی زحمت و مشقت کاری را بکشد و دیگری فایده ببرد.

تِترکو از در می آید از بام می رود.
آبله مرغان زود گذر است و دورانش کوتاه است هر چند که تگرگ هم دیر پا نیست. (تترکو واژه عامیانه به معنی تگرگ است و به آبله مرغان هم تترکو می گویند).

تَفتِ نفس پیر استخوان را پوت می کند.
پوت به معنی پوک و این مثل برای کسانی که با افراد مسن تر از خود ازدواج می کنند خطاب می کند.

پنج پنجه و خلقی نه پنج پنجه و حلقی.
آنچه داری به دیگران هم ببخش نه اینکه خودت بخوری.

بونی به ناسار رختی به نُپه.
بام با وجود ناودان از زیان در امان می ماند و رخت و لباس از وصله و پینه دوام آورد.

توی هر غال ترنشکی یکیش بلبل در میا.
توی لانه جوجه بلبل یکیش بلبل میشه.

یا توتو یا کُرتو.
یا مرغ یا باغچه.

توره که از باغ انگوری قهر کنه دو من نیم انگو منفعت باغبون.
شغال که از باغ انگور قهر کنه دو من نیم انگور منفعت باغبون میشه.

چلو صافی به آفتابه میگه دو کُتو.
آبکش به آفتابه میگه دو سوراخ داری

چادر بکشونی داریم چادر بدرونی داریم.
چادر کشیدنی داریم, چادر دریدنی داریم ( منظور تعارف جدی یا تعارف الکی)

[ضرب‌المثل زیر را دوست عزیز زرتشتی ما از وب‌لاگ بی‌بی شهربانو فرستادند که یک ضرب‌المثل کرمانی است. با تشکر از این دوست خوب]
آرتو بیار کارتو بیار شا‌خانمو آش می‌پزه.
در مواردی استفاده می‌شود که یک نفر می‌خواهد کاری را انجام بدهد ولی انتظار دارد یک عده مثل وردست برای او ابزار کار را مهیا کنند تا او آن کار را انجام بدهد. آرتو یعنی آرد و کارتو یعنی کارد. یعنی آرد و کارد را بیاورید شاخانم می‌خواهد آش بپزد.

[از وبلاگ ضرب المثل های کرمونی]
هر کی پهَ نوم آبس سَن بشه ، برابر می زایه .
هر کس که پنهان آبستن بشود، آشکارا می‌زاید
کاری که در خفا صورت پذیرد ، اثرش بر ملا می‌شود

آبم یه جِه بمونِه بو می‌کُنه.
آب هم اگر یک جا بماند بو می‌گیرد (می‌گندد
Viewing all 133 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>