
شیشه با پنجره این راز نگفت
که چرا: موقع سرما خجل است!
و
به یاد چه کسی غمگین است؟
پنجره،
درد جدایی را وسط شرم عرق
به تکاپو
ننشست !
منبع : http://www.fateh37.blogfa.com
بیوگرافی این عزیز گرانقدر کرمانی{به زودی}
که چرا: موقع سرما خجل است!
و
به یاد چه کسی غمگین است؟
پنجره،
درد جدایی را وسط شرم عرق
به تکاپو
ننشست !
منبع : http://www.fateh37.blogfa.com
بیوگرافی این عزیز گرانقدر کرمانی{به زودی}
میلاد اخرین منجی عالم بشریت
وسلاله پاک ایشان
بر همگان
مبارک
خوشا کرمان خوشا آب و هوایش
خوشا ماهان با لطف و صفایش
بود زآ غاز کرمان، داستان ها
سخن ها گفته اند از باستان ها
که این جا مرکز کار و هنر بود
هنر از جای دیگر بیشتر بود
از این رو کارمانش نام دادند
که بس کار شگفت انجام دادند
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
جهت مشاهده متن کامل به ادامه مطلب مراجعه فرمایید
فقط کسانی که زیاد گریه کرده اند می توانند ارزش زیبایی های
این شعر زیبا از کتاب قند اشکن رو میزارم .دو کتاب دیگر ایشون
به اسمهای کله قند و دایی رمضون در کتابفروشیهای کرمان
موجود است میتونید تهیه کنید.
اقای مهران راد زاده کرمان و ساکن واترلو کانادا میباشند.
دوباره موسم نو روز آمد
چو خورشید جهان افروز آمد
کماچ و ماچ و عیدی ور ملا شد
که پر خوردن بلای جان ما شد
دوباره معده شد از درد شاکی
که صاحب جان مکن ور هم خوراکی
چو کردی لطف با هندونه کرک
مکن دیگر کماچ گنده را پرک
همو بتر که آدم در جوونی
بگیره یاد رسم سیرمونی
(ببخشید بعضی جاهاش بی ادبیه)
استاد ایرج بسطامی یکی از بهترین خوانندهٔ موسیقی سنتی ایرانی بود.او از پنج سالگی به خواندن آواز علاقه نشان داد و یدالله بسطامی عموی بزرگوارش استعدادش را کشف کرد و پرورش داد .
ایرج بسطامی نزد پرویز مشکاتیان آهنگ ساز و نوازنده ی نامی سنتور رفت تا تلفیق شعر و موسیقی را نزد او بیاموزد و کم کم نخستین آلبوم های خود را با مشکاتیان منتشر کرد. آلبوم های "افشاری مرکب "، "مژده بهار"، "افق مهر"و "وطن من"در همین دوره به بازار عرضه شدند.
آوازهای ایرج بیشتر بر پایه سنتور بود و در گام های بلند هیچ کس به مهارت وی نرسید با این همه ذوق و هنر در فقر شدید به سر می برد . آوازهای دشتی و محای او نیز در کرمان و کل ایران دارای شهرت بسیاری است .
استاد ایرج بسطامی بسیار فروتن بود و شاید این تواضع یکی از علت های کمتر شناخته شدنش تا قبل از خاموشی بود. او اجازه نمی داد عکسش بر روی کاست هایش درج شود و یا مقاله ای در موردش نوشته شود. وی در اواخر عمر کوتاه اما گرانمایه خویش به زادگاهش بم پناه آورد و در خانه ی کاهگلی پدر که عاقبت بر سرش آوار شد ، چند صباحی زندگی کرد و سرانجام در سحرگاه پنجم دی ماه 1382 در زلزله بم زیر آوار ماند و زرق و برق جهان و تمام متعلقاتش وداعی بلند گفت.
نقل خاطره از یک زن کرمانی
با گویش کرمانی
لطفاً بفرمائید ادامه مطلب...
مطلبی رو که امروز براتون میزارم خیلی اتفاقی پیدا کردم
برای من خیلی جالب بود
امیدوارم خوشتون بیاد
مسیر یك: چابهار-بم
به ادامه مطلب بروید...
منـتـظران بـهـار ! بـوی شکفتن رسـید
مژده به گل هابرید،یار به گلشن رسید
لـمـعـه مـهتر ازل ، بـر در و دیـوار تافـت
جام تجلی به دست، نور ز ایمن رسید
نـامـه و پـیـغام را رسـم تـکـلف نـمـاند
فکر عبارت کراست معنی روشن رسید
زین چمنستان کنون، بستن مژگان خطاست
آیـنـه صیقل زنید دیده به دیدن رسید
بیدل از اسرار عشق، هیچ کس آگاه نیست
گاه گذشتن گذشت، وقت رسیدن رسی
عید باستانی وایرانی نوروز
بر همه پارسی زبانان بالاخص ایرانیان وکرمانیان عزیز مبارک
با آرزوی بهترین ها در سال جدید
این داستان شما را بیشتر از یک فنجان قهوهی در یک روز سرد زمستانی گرم خواهد کرد...
با یکی از دوستانم وارد قهوهخانهای کوچک شدیم و سفارش دادیم...
بسمت میزمان میرفتیم که دو نفر دیگر وارد قهوهخانه شدند...
و سفارش دادند: پنجتا قهوه لطفا... دوتا برای ما و سه تا هم قهوه مبادا...سفارششان را حساب کردند،
و دوتا قهوهشان را برداشتند و رفتند...
از دوستم پرسیدم: ماجرای این قهوههای مبادا چی بود؟
دوستم گفت: اگه کمیصبر کنی بزودی تا چند لحظه دیگه حقیقت رو میفهمی...
بقیه در ادامه مطلب ...
و دسته جوغن
و زنم شو
وپرسه
وچپوندن در اصطلاح کرمانی چه معنی میدهند ؟
دختر کویر می آید
دردتون ورجون دشمناتو ورچی کسی نیست اینجا ها؟
اما اومدم بگم عجب این دنیای مجازی دنیایی هااااااااااااااااا منو ودوستانه از اوایل این وب باهم دوست شدیم
تا اینکه زهرا اینا عید اومدم بم شهر من ویک کوچلو با آقا وبچها خونمونم اومدن واما من خدا قسمت کرد سه
شنبه با دوستم راهی قم شدم وشب رفتم خونه زهرا(دوستانه)
خیلی خوش گذشت جای همتون خالی نایب زیاره همه هم تو حرم روز میلاد بودم
راستی سوغاتیمم گرفتم (سوغاتی سفر حج زهرا)
خلاصه کرمونیا هر جا باشن هوای همو دان خفن
خلاصه زهرا جون دستت طلا از همین جا از تو وآقات وبچها باز متشکرم
من تا الان ای چنتا از بچهای همشهری پاتوقیمو دیدم خلاصه پاتوق واسه همینه خلاصه واسه
کسی تو یک شهری کار پیش میاد کی بهتر از هم استانی خودش
انواعخنده در لهجهی کرمانی:
نیقو: همان لبخند ملیح.
روتیمال: قهقهه یا رودهبر شدن از خنده.
گُردهکَن: خندهای که در اثر آن کلیههاتان درد بگیرد.
غلماش: خندهای که باعث شود روی زمین غلت بزنید.
این قسمت دوستانه نوشته
بازم ورشمو از این بفرستین خب