Quantcast
Channel: پاتوق بچه های کرمان
Viewing all 133 articles
Browse latest View live

راز/شعری زیبا از احمد احمد زاده حشمتی شاعر معاصر کرمانی

$
0
0

شیشه با پنجره این راز نگفت

که چرا: موقع سرما خجل است!

و

به یاد چه کسی غمگین است؟

پنجره،

درد جدایی را وسط شرم عرق

به تکاپو

ننشست !

منبع : http://www.fateh37.blogfa.com

بیوگرافی این عزیز گرانقدر کرمانی{به زودی}


میلاد

$
0
0
 

 

               میلاد اخرین منجی عالم بشریت

            وسلاله پاک ایشان 

     بر همگان

 مبارک

خوشا کرمان خوشا آب و هوایش/شعری زیبا در باب کرمان از محمد تجربه کار متخلص به همایون

$
0
0

خوشا کرمان خوشا آب و هوایش


خوشا ماهان با لطف و صفایش

بود زآ غاز کرمان، داستان ها

سخن ها گفته اند از باستان ها

که این جا مرکز کار و هنر بود

هنر از جای دیگر بیشتر بود

از این رو کارمانش نام دادند

که بس کار شگفت انجام دادند

جهت مشاهده متن کامل به ادامه مطلب مراجعه فرمایید

فقط

$
0
0

فقط کسانی که زیاد گریه کرده اند می توانند ارزش زیبایی های

زندگی را درک کنند و از ته دل بخندند.

گریه کردن آسان است ،اما خندیدن بسیار سخت.

این حقیقت را خیلی زود می فهمی!

مهران راد

$
0
0
به مناسبت نزدیک شدن نوروزوبرای معرفی کتابهای آقای مهران راد

این شعر زیبا از کتاب قند اشکن رو میزارم .دو کتاب دیگر ایشون

به اسمهای کله قند و دایی رمضون در کتابفروشیهای کرمان

 موجود است میتونید تهیه کنید.

اقای مهران راد زاده کرمان و ساکن واترلو کانادا میباشند.


دوباره موسم نو روز آمد

چو خورشید جهان افروز آمد

کماچ و ماچ و عیدی ور ملا شد

که پر خوردن بلای جان ما شد

دوباره معده شد از درد شاکی

که صاحب جان مکن ور هم خوراکی

چو کردی لطف با هندونه کرک

مکن دیگر کماچ گنده را پرک

همو بتر که آدم در جوونی

بگیره یاد رسم سیرمونی


هرچیز جوابی داره

$
0
0
جواب سلام را با علیک بده ،
 
  جواب تشکر را با تواضع،
 
    جواب کینه را با گذشت،
 
      جواب بی مهری را با محبت،
 
         جواب ترس را با جرأت،
 
            جواب دروغ را با راستی،
 
               جواب دشمنی را با دوستی،
 
                  جواب زشتی را به زیبایی،
 
                     جواب توهم را به روشنی،
 
                        جواب خشم را به صبوری،
 
                          جواب سرد را به گرمی،
 
                             جواب نامردی را با مردانگی،
 
                               جواب همدلی را با رازداری،
 
                                  جواب پشتکار را با تشویق،
 
                                       جواب اعتماد را بی ریا،
 
                                        جواب بی تفاوت را با التفات،
 
                                           جواب یکرنگی را با اطمینان،
 
                                             جواب مسئولیت را با وجدان،
 
                                                جواب حسادت را با اغماض،
 
                                                 جواب خواهش را بی غرور،
 
                                                جواب دورنگی را با خلوص،
 
                                             جواب بی ادب را با سکوت،
 
                                         جواب نگاه مهربان را با لبخند،
 
                                  جواب لبخند را با خنده،
 
                           جواب دلمرده را با امید،
 
                   جواب منتظر را با نوید،
 
           جواب گناه را با بخشش،
و

هیچ وقت هیچ چیز و هیچ کس را بی جواب نگذار ...

مطمئن باش هر جوابی بدهی

یک روزی

یک جوری

یک جایی

به تو باز می گردد

قیصر امین پور

جملات عاشقانه کرمونی

$
0
0
جگرت بشم
دردات تِ سرم یا (دردات تِ کتمبم)
درد بلات تو سرم.قربون قدت بشم.نفست بشم
کفترومی
قربون قد و بالات بشم
ور دورت بگردم
نوکروتم
پک و پوزته بشم
بلبلو
قربون لنگ و چنگت
میبا بلی یه ماچی ور سر کفتات بکنم
ننو دردا بلات ت مدنگ سرم
دیووونتم
م آخرش تِ رِ مستونم
الایی تصدقت
قربون چشمووا بادمیت بشم
لنگا سیاته با دنیا عوض نمیکنم

پدر سگ چقه دوست میدارم

قربون چشما خمارت
عشقو منی
نمکدون چق نمک داری
ناموسا سِگی هسی هِی
سیا سیا داغت نیا
جگر نیقاته بشم
مرگ تو صورت اونی که تره نمیتونه ببینه،نفسو
خِــــــــراب می خوامت
دردات ت پوزم
می خوامت مرگی
داغت نبینم

بیا ور بغلم

ننو ماشالا نوم خدا ور جونت
تیر غیب ت چشاشو اونی نگا چپ اشت کنه
ت دختر خالا نکبتت ت تکی به ابلفرض
تیر ت اشکمشون بیا بخواین ا گل نازکتر ور ت بگن
ت فق بگو کی جلوت تکچرخ زده م پت پتش میکنم
سیسلالنگو خودمی به ابلفرض
پک و پوزت ناشورم قشنگه
یه پتتم به 100تا ازی انترا خارجکی نمیدم

(ببخشید بعضی جاهاش بی ادبیه)


کیخسرو شاهرخ

$
0
0

  1. ارباب کیخسرو شاهرخ
    دومین نماینده زرتشتیان در مجلس شورای ملی

    بوذرجمهر پرخیده

    کیخسرو شاهرخ از تاثیرگزارترین چهره های سیاسی، ملی و فرهنگی زرتشتیان ایران وپس از ارباب جمشید، از دوره ی دوم مجلس شورای ملی تا کشته شدنش ـــ در تاریخ یازدهم تیرماه 1311خورشیدی ــ نماینده زرتشتیان بوده است. او از طرفداران مشروطه وبرقراری حکومت قانون بود و با یاری ارباب جمشید و دیگر آزادی خواهان زرتشتی، هم از لحاظ مادی و هم از نظرمجاهدت در کنار مشروطه خواهان بود.
    زاده شدن در کرمان، در خانواده ای تاجر وبا اصل و نسب منجم
    در یادداشت هایش به زایش و اصل و نسب خود اشاره می
    کند: در تاریخ 7 تیر ماه 1254 خورشیدی در کرمان به دنیا آمد. پدرش شاهرخ، فرزند اسکندر و مادرش فیروزه دختر خسرو سندل بود. پدر کیخسرو پیش از زایش او در گذشت. شاهرخ، پدر کیخسرو تجارت می کرد و در نجوم هم دست داشت. جد پدری اش به منجم های دوره صفویه می رسید.
    کیخسرو و برادر بزرگترش رستم، در مکتب خانه ای که پسرعموی پدرشان به نام ملا مرزبان (او هم از منجمان زمان خود بود) در کرمان تاسیس کرده بود ، دروس ابتدایی را می آموزند. و هنگامی که به سن 12و14می رسند، مادرشان با پسرعموی خودش ازدواج می کند. رستم و کیخسرو خانه کوچکشان را در کرمان ترک می کنند، و به تهران پیش عموی دیگرشان می روند. دو برادر، 4 سال در مدرسه آمریکایی ها در تهران درس می خوانند. کیخسرو در کنار درس خواندن در بیمارستان آمریکایی ها هم به کارمی پردازد.
    کیخسرو در خاطرات خود آورده است: در جوانی در مدرسه آمریکایی ها روزهای یکشنبه به کلیسا سپرده می شدند و کشیش اصول دین مسیحی رابرای آنها تدریس می کرده، یک روز تعدادی از روحانیان مسلمان برای دیدن "عشاء ربانی"به مدرسه می روند. در بین مراسم، شخصی به نام شیخ یحیی (منسوب حاج ابو جعفر ملا) حضور داشت، پس از مراسم، پسری به نام کیخسرو را می بیند که در فکر فرو رفته؛ از دین او می پرسد؛ کیخسرو می گوید: زرتشتی است، ولی از دین زرتشتی چیزی نمی داند. از دین مسیحی چیزهای زیادی یاد گرفته است. شیخ می گوید: بهتر است تو بروی و دین خودت را که اولین دین یکتاپرستی در دنیاست، مطالعه کنی. شیخ به کیخسرو می گوید دین زرتشتی اصول خود را با سه دستور ساده و کامل :«اندیشه نیک،گفتار نیک،کردارنیک»، به جهانیان اعلام داشته و اغلب آموزش های دین های دیگر مثل کلیمی و مسیحی از دین زرتشتی گرفته شده. شیخ یحیی می گوید : او مسلمان است ، ولی چون مطالعات دینی دارد، می تواند اصول دین زرتشتی را برای او بگوید و مدتی برای او و چند دانش آموز دیگر اصول دین زرتشتی را بیان می کند. سخنان او در کیخسرو تاثیر زیادی به جای می گذارد و نقطه عطفی می شود برای زندگی آینده او. کیخسرو می نویسد که شیخ یحیی بعدها چند دوره نماینده مجلس می شود. اوهیچ گاه توصیه های شیخ یحیی را فراموش نکرده و به روان او درود می فرستد.
    در 16 سالگی به بمبیی می رود و یک سال بعد به علت بیماری به تهران برمی گردد . در 18 سالگی با فیروزه کریمدادفرهی ازدواج می کند. حاصل این ازدواج 7پسر و 4دختر بوده است. دو پسرش در کودکی می میرند و یک پسر دیگرش به نام شاهرخ، که جوان تحصیل کرده ای بوده، به اصرار خودش برای تحصیلات عالی با شخصی به نام پرنسس ارفع عازم اروپا می شود. ولی در راه شیرازبه دلیل نا امنی در حمله به کاروانش، با تیر قشقایی ها کشته می شود. پسران دیگر کیخسرو به نام های افلاتون، منوچهر، شاه بهرام، شاه بهمن و دخترانش فرنگیس- هما و پروین بودند.
    همسر کیخسرو به نام فیروزه پس از چندی فوت می کند و کیخسرو پس از چند سال با خانم کتایون قباد ازدواج کرده و از او صاحب دو فرزند دیگر به نام های فریدون و داریوش می شود.
    در زادگاه خودش- کرمان- آبادانی های بسیار پدید می آورد. ازآن جمله بنیان گزار مدرسه های متعددی در کرمان بوده است. این مدارس با کمک مالی خیراندیشان زرتشتی و به همت و تلاش ارباب کیخسرو ساخته شده است.
    ارباب کیخسرو در تهران
    میرزا کیخسرو رویهم 11 سال در کرمان خدمت کرد و بعد به تهران آمد. ساخت آتشکده زرتشتیان از نخستین کارهای او در تهران است که با تلاش و پشتکار بی نظیری به انجام می رسد. ودر خاطراتش از آن یاد می کند: برای ساختن آدریان مشکلات زیادتر بود؛ از جمله این که مخارج آن زیادتر می شد و مشکلات دیگری هم بود که از ذکر آن خودداری می شود.
    ناچار از زرتشتیان تهران، یزد، کرمان وکاشان استمداد شد و همچنین از شادروان مهربان خداداد مهر تقاضا شد که به شهرستان ها مسافرت و جلب مساعدت زرتشتیان را بنماید. مبالغ کافی گردآوری شد و به علاوه پارسی پنجایت پارسیان و همچنین جمشید مهربان کرمانی هم کمک کردند و بالاخره در سال 1296 خورشیدی آدریان و مدرسه دخترانه ایرج در کنار آن ساخته شد.
    در سال 1310 خورشیدی «بهرام جی بیکاجی» از پارسیان هند، به تهران آمد. این بزرگوار هم پسری داشت که پس از پایان تحصیلات به هنگام برگشت از انگلستان و جنگ بین الملل اول در اثر اصابت اژدر به کشتی اش در سال 1295 خورشیدی، غرق شده بود.
    پس از گفتگوهای ارباب کیخسرو و بهرام جی ، این پارسی خیراندیش مبلغی برای ساختمان دبیرستان فیروزبهرام به انجمن زرتشتیان اهدا کرد، سنگ بنای مدرسه فیروزبهرام در زمان وزارت نیرالملک هدایت گذاشته شد و در سال 1311 خورشیدی افتتاح شد.
    پس از آن قرار شد مدرسه بزرگی هم برای دختران ساخته شود. در مسافرتی که اردشیر جی ریپورتر به هندوستان نمود، ازبانو«راتن بایی بامجی تاتا» برای تاسیس دبیرستان دخترانه تقاضای مساعدت کرد.
    ارباب کیخسرو به وسیله اردشیر جی ریپورتر، با بانو تاتا مذاکره و موافقت او را جلب کرد. خانم راتن بایی بامجی تاتا، به دنبال تقاضای ارباب کیخسرو، انجمن زرتشتیان تهران و مذاکراتی که اردشیرجی کرده بود، مخارج ساختمان را تعهد و پرداخت نمود. مدرسه دخترانه به نام پدراین بانوی نیکوکار(انوشیروان تاتا) به نام انوشیروان دادگرنامیده شد.
    برای آرامگاه زرتشتیان، قسمتی از خالصه جات رضاشاه را نصف به پول خود ونصف بقیه را از کمک های مردم می خرد و آن را وقف جامعه زرتشتی می کند.
    کتاب های ارباب
    ارباب کیخسرو به مسایل فرهنگی جامعه توجه زیادی داشت. فارسی سره نویسی را در مجلس رواج داد واز کسانی بود که نامه نگاری در مجلس را به سوی فارسی نویسی برد. دو کتاب به نام های « آیینه آیین مزدیسنی» (به فارسی سره) و «فروغ مزدیسنی» نوشت.این کتاب ها از اولین کتاب هایی ست که به فارسی به طور علمی اندیشه های زرتشت را تفسیر و بیان می کند.
    انجمن زرتشتیان تهران
    نخستین بار کیخسرو خان صاحب نماینده ی دوم انجمن خیریه زرتشتیان بمبیی ــ در زمان ناصرالدین شاه ــ انجمن های تهران، یزد، کرمان را بنیان نهاد. این انجمن ها به نام «انجمن ناصری» نامیده مدتی هم ارباب دینیار کلانتر خدماتی انجام داد. مظفرالدین شاه قاجار در سال 1285 خورشیدی فرمان مشروطیت را صادر کرد و به واسطه خدمات دینیار کلانتر به زرتشتیان، به او لقب «امین الفارسیان» داد. پس از درگذشت ارباب دینیار تا بازگشت ارباب کیخسرو از کرمان به تهران، مدتی انجمن های زرتشتیان تهران، یزد و کرمان تعطیل بود. پس از تصویب قانون اساسی ایران در مجلس موسسان، انجمن های زرتشتیان تهران، کرمان و یزد لازم بود که دوباره تشکیل شود. ارباب کیخسرو در سال 1286 خورشیدی عده ای از زرتشتیان ساکن تهران را در کاروانسرای مشیر خلوت جمع کرد و 12 نفر برای مدت دوسال به عنوان اعضای انجمن زرتشتیان تهران انتخاب ونخستین دوره انجمن را به طور رسمی تشکیل داد. ارباب کیخسرو به عنوان رییس انجمن زرتشتیان انتخاب شد و تا پایان زندگی ریاست انجمن را به عه ده داشت.
    کارهای ارباب کیخسرو در مجلس
    نخستین نماینده زرتشتیان در مجلس شورای ملی، ارباب جمشید جمشیدیان از بانک داران و تجار بزرگ ایران بود. او با نفوذی که در ایران داشت و با کمک های فراوانی که به مشروطه خواهان کرده بود، توانست برای زرتشتیان یک کرسی نمایندگی فراهم کند، در صورتی که دیگر دین های رسمی نماینده ای در مجلس نداشتند.
    در دوره اول مجلس، هنگامی که ارباب جمشید نماینده مجلس بود، دولت لایحه ای به مجلس برد که در آن نوشته بود :« در مقابل قوانین مصوبه مجلس همه مسلمانان مساوی الحقوق هستند. »، وقتی این لایحه در روزنامه ها چاپ شد، کیخسرو که کارمند ارباب جمشید بود، اعتراض کرد و لایحه ای نوشت که: همه ایرانیان در مقابل قوانین مصوبه مجلس دارای حقوق مساوی هستند و از آن قوانین بهره می برند، و لایحه اصلاحی را به نظراحتشام السلطنه رییس و نواب رییس و سایر نمایندگان مجلس رساند و به اتفاق عده ای از زرتشتیان پیش رییس و نمایندگان مجلس رفتند و بالاخره موفق شدند که اصلاحات را به تصویب مجلس برسانند و در قانون منظور نمایند.
    مجلس شورای ملی در سال 1287 خورشیدی موفق شد محمد علی شاه را که مجلس را به توپ بسته بود، از سلطنت خلع کند. انتخابات دوره دوم مجلس برگزار شد و در این دوره ارباب کیخسرو به نمایندگی زرتشتیان برگزیده شد.
    در سال 1312 خورشیدی قانون مدنی کشور در مجلس مورد بحث بود. کیخسرو شاهرخ به اتفاق نمایندگان ارامنه و یهودیان (که از این دوره تازه دارای نماینده شده بودند.) پیشنهاد کردند که دادگاه ها به هنگام قضاوت موظف باشند قوانین مذهبی آنها را در موارد ازدواج، طلاق وارث رعایت کنند و بر اساس احوال شخصیه آن ها رای صادر نمایند. کلیات این پیشنهاد مورد موافقت قرار گرفت، ولی می بایست موازین قانونی نوشته، منظم و برای تصویب فرستاده شود. ارباب کیخسرو نامه هایی را در این مورد به انجمن های یزد، کرمان نوشت، ولی پاسخی دریافت نکرد؛ به ناچارچند روزه و از روی مطالب قابل دسترس پیش نویسی شامل 77ماده تهیه و تقدیم انجمن های زرتشتیان شهرها نمود و ضمنا با آقای محسن صدر وزیر دادگستری مشورت و بعدا با دکتر متین دفتری وزیر دادگستری و آقای جمال الدین فرزند حاج سید نصراله تقوی( یا اخوی) رییس شعبه عالی دیوان عالی تمیز مشاوره نمود و اصلاحاتی را منظور و بالاخره به تصویب مجلس می رساند.
    در فاصله میان دوره اول و دوره دوم مجلس شرکت سهامی کل تلفن ایران وضع بدی داشت و تشکیلات اداری منطقی نداشت. در این شرایط از طرف محمود شیبانی( محاسب الممالک )، ارباب کیخسرو به عنوان مدیر عامل شرکت تلفن انتخاب شد. ارباب کیخسرو از سال 1295 خورشیدی کارخود را آغاز کرد و برای اداره ای که فقط یک حسابدار یک انبار دار و یک مستخدم داشت و دفتر و حساب و کتاب منظمی نداشت، تشکیلات اداری منظمی برقرار کرد.
    قحطی سال های 1296 و1297 خورشیدی
    جنگ جهانی اول پس از ترور ولیعهد اتریش، از صربستان شروع شد. در ایران هم اوضاع به هم ریخت و کشور دچار قحطی شد. این اتفاق در شش سال فترت مجلس شورای ملی روی داد. نخست وزیر در این موقع حسن وثوق الدوله بود. حسن مشیرالدوله وزیر دارایی بود.نخست وزیر از ارباب می خواهد تا به وضع گندم و غلات سر و سامان دهد، او هم می پذیرد ولی در مدت کوتاهی به واسطه عدم همکاری مسوولین استعفا می دهد. در سال 1297 خورشیدی به واسطه اصرار وثوق الدوله دوباره مسوولیت را قبول می کند، ولی وثوق الدوله در این زمان استعفا می دهد و مستوفی الممالک نخست وزیر می شود. ارباب کیخسرو از مجدالدوله و سردار کل غلات می خرد. در بازار آزاد گندم خیلی گران شده بود.مردم در سختی بودند، تیفویید هم در تهران شیوع یافته بود.
    احمد شاه در این هنگام انبار گندم بزرگی داشت. ارباب ناچار به او مراجعه می کند.احمد شاه گندم انبار خود را خرواری حدود 90-100 تومان قیمت گزاری می کند، ولی ارباب به زحمت و خواهش والتماس زیاد از احمد شاه به این عنوان که گندم را برای رعایای پادشاه می خرد، نه برای خودش، بالاخره انبار گندم شاهزاده رابه قیمتی ارزان خریداری می کند. در این موقع چند وزیر دارایی ــ ماننداسفندیاری، حاج محتشم الدوله و بعد از او ممتازالدوله ــ استعفا دادند.
    مستوفی الممالک نخست وزیر هم استعفا داد و عین الدوله نخست وزیر شد. بعد او هم استعفا داد وصمصام السلطنه بختیاری نخست وزیر شد. ولی ارباب کیخسرو حاضر نبود برای گندمی که برای مردم خریداری می شود، مبلغ گران بپردازد.او پس از چند باراستعفا، بالاخره گندم را برای مردم بیشتراز خرواری 5/37 تومان نخرید. و سرانجام در زمان صمصام السلطنه کار را خاتمه داده و استعفا می دهد.
    تاجگذاری احمد شاه
    هنگام که سلطان احمد میرزا 18 ساله شد و می توانست تاج گذاری کند،عده ای از بزرگان برای برگزاری مراسم تاجگذاری اش مامور شدند، ولی هیچ کدام به درستی از عهده بر نیامدند. بعد از شکست های پی درپی در برگزاری مراسم تاجگذاری، خود احمدشاه از ارباب خواست که کار را به عهده بگیرد. بنا بود به مناسبت بر تخت نشستن و تاجگذاری، سی تاق نصرت بر پا شود وشهرچراغانی شود. شاه برای تاج گذاری به تهران آمد و در مقابل نمایندگان مجلس قسم خورد. ارباب کیخسرو قیم نامه را به او می دهد که امضا کند؛ امضا کرد. پس از برگزاری مراسم، از ارباب صورتحساب خواستند و او گفت فقط 12600تومان خرج کرده. نخست وزیر وقتی صورتحساب را دید گفت حتما اشتباه شده، شاید 126000تومان خرج شده. ارباب کیخسرو می گوید خیر همان 12600 تومان خرج کرده ام. ارباب در خاطراتش می نویسد؛ دو روز بعد نخست وزیر و محتشم الدوله اسفندیاری که در کمیته برگزاری مراسم بودند به ملاقات اش رفتند، تشکر شاه و نخست وزیر را ابلاغ کردند و خواستند به دستور شاه یک انگشتر الماس، یک مدال درجه یک و فرمان به او بدهند، ولی او می گوید کار مهمی نکرده فقط وظیفه خود را انجام داده و انگشتر و مدال و فرمان را هم قبول نمی کند.
    ساختن آرامگاه فردوسی
    در سال 1305 خورشیدی انجمن آثار ملی برای یافتن مقبره و ساختن آرامگاه فردوسی دست به کار می شود. کمیسیونی برای این کار تشکیل شد که چهار نفر در آن عضو بودند: محمدعلی فروغی نخست وزیر،ارباب کیخسرو، هرتسفلد آلمانی وگدار فرانسوی. ارباب کیخسرو به خراسان (توس)می رود و پس از تحقیقات کافی می گوید: فردوسی را در قبرستان عمومی به خاک نسپردند و جنازه او را به دخترش سپردند و او هم در باغ متعلق به پدرش به نام «باغ قایم مقام» جسد را دفن کرده است.
    پس از یافتن محل دفن فردوسی، از هرتسفلد و گدار می خواهند نقشه ای برای آرامگاه فردوسی بکشند و همچنین برای مخارج آرامگاه، ارباب کیخسرو پیشنهاد می کند ده هزار تومان از طرف صرفه جویی هایی که از حقوق نمایندگان جمع شده، بپردازند و بقیه را از لاتاری تهیه کنند. نقشه را ابتدا گدارتهیه می کند که در ساخت دچار مشکل می شود و ارباب از استاد طاهرزاده، نقشه می خواهد که مورد قبول قرار می گیرد. ارباب کیخسرو مسوولیت ساختن این بنا را می پذیرد. کنترل کار دیگران و مخصوصا صورت مخارجی که می دادند اغلب بد و بیشتر از مخارج واقعی بود و قبول یا عدم قبول آن سخت ومشکل بود. هنگام جشن هزاره فردوسی، شاه، نخست وزیرفروغی (ذکاء الملک)، اعضای انجمن آثار ملی و بزرگترین شخصیت های کشوری حضور داشتند و از زحمات ارباب کیخسرو تشکر کردند.
    بنیان گزاری کتابخانه مجلس شورای ملی
    شرح خدمات ارباب کیخسرو در مجلس شورای ملی و ریاست مباشرت مجلس که تا سال 1319 خورشیدی ادامه داشت، بسیار مفصل است و باید درباره آن کتابی نوشت، به ویژه خدمات او در مورد توسعه ساختمان مجلس و توسعه کتابخانه مجلس قابل توجه است.
    کتابخانه مجلس در دوره اول دارای 51 جلد کتاب بود. در دوره دوم به کوشش حاج سید نصراله تقوی 202 جلد کتاب از طرف میرزا عبدالحسین جلوه به کتابخانه اهدا شد. بعد آقای مخبرالسلطنه 1090 جلد کتابهای فارسی وبه زبان های دیگر به کتابخانه مجلس اهدا کرد. سپس 50 جلد کتاب دیگر خریداری شد و تعداد کتاب ها به 1394جلد بالغ شد. در دوره دوم مجلس شورای ملی، ارباب کیخسرو روی اصول مدرن روز کتابخانه ای را در مجلس پایه گزاری کرد که اکنون نیز برجاست.
    سرانجام کار ارباب
    ارباب در خاطرات خود می نویسد:« ... حرفه من بعد از مدرسه رفتن مدیریت مدرسه و معلمی بوده و بعد در تجارتخانه ارباب جمشید سمت دبیری و سردبیری و سپس نمایندگی مجلس و شرکت تلفن ـــ در زندگانی خود عشق و علاقه به تجارت هیچ نداشتم. میل مفرط من اولا در خدمت معارف و تاسیس مدارس ثانیا سیاست و انجام خدمات عمومی، ترتیب کاراداری و از حیث شغل عمل فلاحت را بر هر چیز دیگر رجحان میداده ام ـــ چنانکه در قسمت فیروزبهرام (منظور ده فیروزبهرام است) و سعیدآباد و هاشم آباد که بدبختانه برای خودم نماند طوری به آبادانی پرداختم که ضرب المثل شده...»
    ارباب کیخسرو به راستی از عهده همه کارهایی که مورد علاقه اش بوده به خوبی بر می آید و قدرت و توانایی او درمدیریت و به سرانجام رساندن کارها شگفت انگیز است.
    در پایان دوره قاجار و آغاز دوره رضاشاه در هر جایی که کار لنگ می شد و کسی از عهده مدیریت قاطع وپیشبری کار بر نمی آمد، کار را به ارباب کیخسرو می سپردند و کار به درستی و پاکیزگی تمام می شد. در بسیاری از این خدمات، ارباب نه تنها وجهی و دیناری دریافت نمی کرد، بلکه متضرر هم می شد. می نویسد: «... اعلیحضرت در نهم آذر 1309شمسی مرا احضار و امر فرمودند ریاست نظارت راه آهن را بر عهده داشته باشم و بعد ماموریت عقد قرارداد تجارتی با سوئد را دادند دراین پانزده ماهه دیناری به عنوان حقوق یا مدد معاش نگرفتم و حتی قریب 6-7هزار تومان متضرر شدم...»
    با همه این از خود گذشتگی ها، رضاشاه دستور قتل او را صادر می کند! در زمان جنگ جهانی دوم، یکی از پسران ارباب ( گویا شابهرام ) که از قدرت بیان بسیار بالایی هم برخوردار بوده، در رادیوهای خارجی (گویا رادیو کلن) به بد گویی از رضاشاه می پردازد و او را دیکتاتور و خائن به وطن می نامد. چندین باررضاشاه به ارباب تذکر می دهد، ولی کار با شدت بیشتری هم چنان دنبال می شود. این موضوع شاه را بسیار خشمگین می کند، چرا که این برنامه در میان ایرانیان بسیار پرشنونده بوده، و پسر ارباب، در گفتارهایش مردم را برای قیام برعلیه دیکتاتوری رضاشاه تحریک می کرده است. رضاشاه هم از پدر انتقام می گیرد.
    در شب یازدهم تیرماه که ارباب در یک جشن عروسی شرکت داشته، عباس مسعودی، مووسس روزنامه اطلاعات، ارباب را صدا می کند و به او می گوید که در بیرون کسانی با او کار دارند ( بر مبنای گفتگوی نگارنده با دکتر بوذرجمهر مهر ـــ دکتربوذرجمهر مهر آخرین نماینده زرتشتیان در مجلس شورای ملی بوده است. او فرزند مهربان مهراست. مهربان مهر سال ها کارگزار و حسابدار مجلس بوده و زیر نظر ارباب کیخسرو در مجلس کار می کرده و با ارباب همسایه بوده. به طوری که وقتی از ارباب تا دیر وقت شب خبری نمی شود، همسر ارباب، اول به مهربان مهر تلفن می زند و از او مکان ارباب را جویا می شود و او شرح را می گوید). ارباب پس ازخارج شدن ازمراسم دیگر برنمی گردد، وگویا با آمپول هوای پزشک احمدی کشته می شود و جسدش را صبح روز بعد در نزدیکی خانه اش در خیابان کاخ پیدا می کنند و چگونگی قتلش سر به مهر می ماند.

دانلود مجموعه آلبوم های زنده یاد استاد ایرج بسطامی

$
0
0

دانلود مجموعه آلبوم های زنده یاد استاد ایرج بسطامی

استاد ایرج بسطامی یکی از بهترین خوانندهٔ موسیقی سنتی ایرانی بود.او از پنج سالگی به خواندن آواز علاقه نشان داد و یدالله بسطامی عموی بزرگوارش استعدادش را کشف کرد و پرورش داد .

ایرج بسطامی نزد پرویز مشکاتیان آهنگ ساز و نوازنده ی نامی سنتور رفت تا تلفیق شعر و موسیقی را نزد او بیاموزد و کم کم نخستین آلبوم های خود را با مشکاتیان منتشر کرد. آلبوم های "افشاری مرکب "، "مژده بهار"، "افق مهر"و "وطن من"در همین دوره به بازار عرضه شدند.

آوازهای ایرج بیشتر بر پایه سنتور بود و در گام های بلند هیچ کس به مهارت وی نرسید با این همه ذوق و هنر در فقر شدید به سر می برد . آوازهای دشتی و محای او نیز در کرمان و کل ایران دارای شهرت بسیاری است .

 استاد ایرج بسطامی بسیار فروتن بود و شاید این تواضع یکی از علت های کمتر شناخته شدنش تا قبل از خاموشی بود. او اجازه نمی داد عکسش بر روی کاست هایش درج شود و یا مقاله ای در موردش نوشته شود. وی در اواخر عمر کوتاه اما گرانمایه خویش به زادگاهش بم پناه آورد و در خانه ی کاهگلی پدر که عاقبت بر سرش آوار شد ، چند صباحی زندگی کرد و سرانجام در سحرگاه پنجم دی ماه 1382 در زلزله بم زیر آوار ماند و زرق و برق جهان و تمام متعلقاتش وداعی بلند گفت.


باااااابووووووو

$
0
0

r_r0ooa31tp2.jpg

نقل خاطره از یک زن کرمانی

با گویش کرمانی

لطفاً بفرمائید ادامه مطلب...

ماجراجویی جالب و ارزان قیمت در نوروز (عکس)

$
0
0
هم پاتوقی های عزیز

مطلبی رو که امروز براتون میزارم خیلی اتفاقی پیدا کردم

برای من خیلی جالب بود

امیدوارم خوشتون بیاد

ایرانگردی آن هم در نوروز یكی از بهترین كارهایی است كه غیر از دید و بازدید اقوام و دوستان می‌توان انجام دادتعطیلات نوروز فرصت خوبی برای ایرانگردی است و بهتر است برای اینكه در وقت و هزینه‌هایتان صرفه‌جویی شود همراه تورهای گردشگری شوید.چرا كه اگر بخواهید خودتان با خودروی شخصی سفر كنید ممكن است دچار مشكل شوید،‌آن هم به دلایلی مانند اینكه در ایام نوروز هتل‌ها اغلب پر هستند و ممكن است اقامتگاه مناسب پیدا نكنید، جاده‌ها شلوغ است و هزینه بنزین را باید محاسبه كنید، ممكن است راه‌ها و مسیرهای گردشگری را به خوبی ندانید و سردرگم شوید. بنابراین اگر می‌خواهید سفری راحت و آسوده داشته باشید و از آن لذت ببرید همراه تور شوید.در اینجا دو مسیر هیجان‌انگیز و كمتر شناخته‌شده بهتان معرفی می‌كنیم كه می‌توانید آن را از آ‍ژانس‌های گردشگری جویا شوید.

  مسیر یك: چابهار-بم

 www.parsnaz.ir - ماجراجویی جالب و ارزان قیمت در نوروز (عکس)

به ادامه مطلب بروید...

بوی شکفتن رسید

$
0
0

http://kualalumpur.icro.ir/uploads/tb1txkjhug1fys7cbox5_129597.jpg

منـتـظران بـهـار ! بـوی شکفتن رسـید

مژده به گل‌ هابرید،یار به گلشن رسید

لـمـعـه مـهتر ازل ، بـر در و دیـوار تافـت

جام تجلی به دست، نور ز ایمن رسید

نـامـه و پـیـغام را رسـم تـکـلف نـمـاند

فکر عبارت کراست معنی روشن رسید

زین چمنستان کنون، بستن مژگان خطاست

آیـنـه صیقل زنید دیده به دیدن رسید

بیدل از اسرار عشق، هیچ کس آگاه نیست

گاه گذشتن گذشت، وقت رسیدن رسی

شاعر : بیدل

عید باستانی وایرانی نوروز

بر همه پارسی زبانان بالاخص ایرانیان وکرمانیان عزیز مبارک

با آرزوی بهترین ها در سال جدید

یک سفارش محبت آمیز...قهوه‌ی مبادا...

$
0
0
http://images.mnn.com/sites/default/files/editorial/suspended%20coffee.jpg

این داستان شما را بیشتر از یک فنجان قهوه‌ی در یک روز سرد زمستانی گرم خواهد کرد...

با یکی از دوستانم وارد قهوه‌خانه‌‌ای کوچک شدیم و سفارش‌ دادیم...

بسمت میزمان می‌رفتیم که دو نفر دیگر وارد قهوه‌خانه شدند...

و سفارش دادند:  پنج‌تا قهوه لطفا... دوتا برای ما و سه تا هم قهوه مبادا...سفارش‌شان را حساب کردند،

و دوتا قهوه‌شان را برداشتند و رفتند...

از دوستم پرسیدم: ماجرای این قهوه‌های مبادا چی بود؟

دوستم گفت: اگه کمیصبر کنی بزودی تا چند لحظه دیگه حقیقت رو می‌فهمی...

بقیه در ادامه مطلب ...

مردم ایـران از دریـچه دوربیـن یک توریـست آمریکایی

$
0
0
تصاویری که مشاهده می کنید، حاصل کار "براندون"عکاس و گردشگر آمریکایی است که پس از سفرش به ایران منتشر کرده است. او در وبلاگش از مردم ایران، مردمی صمیمی و مهمان نواز نام برده است. او که سفر را بزرگترین عامل برای تفاهم بین فرهنگ ها میداند، متذکر شده روایت مهمان نوازی و پایبندی به فرهنگ اصیل و شایسته مردم ایران از جمله ارمغان‌هایی است که هیچگاه از یاد نخواهد برد. او در طول اقامت دو هفته ای اش در ایران به تهران، اصفهان، شیراز، مرودشت در استان فارس حتی شهرستان سپیدان و همینطور روستای تاریخی ابیانه در نزدیکی نطنز سفر کرده که تصاویر زیر تماما مربوط به بازدید او از این مناطق در ایران است.
گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info

اصطلاح

$
0
0
لپاشتن

و دسته جوغن

  و زنم شو 

وپرسه

وچپوندن در اصطلاح کرمانی چه معنی میدهند  ؟

 

من اومدم

$
0
0
سلام سلام

دختر کویر می آید

دردتون ورجون دشمناتو  ورچی کسی نیست اینجا ها؟

اما اومدم بگم عجب این دنیای مجازی دنیایی هااااااااااااااااا منو ودوستانه از اوایل این وب باهم دوست شدیم

تا اینکه زهرا اینا عید اومدم بم شهر من ویک کوچلو با آقا وبچها خونمونم اومدن واما من خدا قسمت کرد  سه

شنبه با دوستم راهی قم شدم وشب رفتم خونه زهرا(دوستانه)

خیلی خوش گذشت جای همتون خالی نایب زیاره همه هم تو حرم روز میلاد بودم

راستی سوغاتیمم گرفتم (سوغاتی سفر حج زهرا)

خلاصه کرمونیا هر جا باشن هوای همو دان خفن

خلاصه زهرا جون دستت طلا از همین جا از تو وآقات وبچها باز متشکرم

من تا الان ای چنتا از بچهای همشهری پاتوقیمو دیدم خلاصه پاتوق واسه همینه خلاصه واسه

کسی تو یک شهری کار پیش میاد کی بهتر از هم استانی خودش

آبگوشت بهشتی

خنده کرمونی ها

$
0
0

انواعخنده در لهجه‌ی کرمانی:

نیقو: همان لبخند ملیح.

روتی‌مال: قهقهه یا روده‌بر شدن از خنده.

گُرده‌کَن: خنده‌ای که در اثر آن کلیه‌هاتان درد بگیرد.

غلماش: خنده‌ای که باعث شود روی زمین غلت بزنید.

 

بعضی از اصصلاحات کرمانی :

$
0
0

کراجَک: کلاغ زاغی (پرنده ای از خانواده کلاغ با جثه ای کوچکتر از کلاغ که توی بالهاش پرهای سفیدی داره و دمش هم درازتره، بسیار هم فضول و باهوشه)

چوری:جوجه

هانمید:مقدار زیاد از چیزی

وخی:بلند شو

وربخی:بلندشو

گُرده:پهلو

دُری:بشقاب

قَبسینی یا قَوسینی:سینی

وَرجِکیدن:پریدن، یهویی ترسیدن

دَرگُنج:در حدی

قِلندرو:حباب روی آب

رُو نمیگیره:انجام نمیشه

جیکو:جیرجیرک

هونجیچسو:سوسک سیاه

فِت فِتو:آدم پرحرف

رودِمون:گوشت تازه آوردن(چاق شدن)

رورِزا: رودربایستی

تُرُشبالا : سبد ،صافی، چلوصافی، آبکش

گُواف:خمیازه

نِرکو:سکسکه

پُت:مو

پُت پُت:تیکه تیکه کردن

دِ پرک شدن: نصف شدن

دردات ور ته سرم: دردوبلات بخوره تو سرم عشقم :)

اولالنگ یا اولالنگو: آویزان

وَر:برای

بستون:بگیر

کرپو:مارمولک

مدو:سوسک

چنزو: نوعی حشره که کنار جوی آب زندگی می کند، جیرجیر می کند و بعضی ها برشته می کنند و می خورند !

ناسار:ناودان

رازین: پله

پِرقید:له شد

مِشَنگ:خل و چل

تغار:کاسه بزرگ

سِزاوار کردن:حیران کردن، معطل کردن

ورهم گشتن:عجله کردن

آساق پاساق: همان زَلَم زیمبوی خودمان

زِپَتول: تکان دادن

ننا:مامان

نمیا:نمی آید

وِلِشکو: رهایش کن

سرقلیفه یا سرقدیفه:روسری 3گوش

سرپایی:دمپایی

چغوک:گنجشک

چارچِلِنگ:چهار دست و پا

ریقو:کوچک

کِلَمبُرزی:دست انداز

جوغن:هاون

پُختو: یاکریم، موسی کو تقی (فاخته)

کَلپَک:مارمولک

اشپش:شپش

آبگرمو: اشکنه

مفشو: کیسه قندی یا کیسه دارو گیاهی

بد پک پوز:زشت

اُرتینه: دختر مجرد

حشمیت کشیدن: طرفداری کردن، جانبداری کردن

کُلیتوو: مقنعه

کاربافو: عنکبوت

سیتکو: کِرمک، کرم مقعد

لُکُمبرو: سرعت گیر

برابر: روبرو

جون کن: رخت کن

قُزمیت ـ رشقال: بیخود، مسخره، چیت

بُلیت: ساده، هالو

حقه : قوطی
اسپریچو: پرستو
سرسرا: هال
چنه: چونه
کماجون: قابلمه
آنداس:آدامس
فیقو: سوت

 این قسمت دوستانه نوشته 

بازم ورشمو از این بفرستین خب

Viewing all 133 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>