از همان روزی که میکردم خزو بوده ام ور کوچه ی تو راگزو
بس کشانیدم تو را روی حیاط قصه ها گفتم وشت زیر رزو
سر گریسکو بازیا یادم میا یادمه پاشور حوض و خز خزو
اسم م از فرط جلفی فر فرو اسم تو از پر زبونی وز وزو
یادت قام کرده بودم کفشت فاش میدادی و می گفتی دزو
یک زمانی امدی از در و تو ور برت بود او لباسو قرمزو
در جم کفشم بدزدیدی دلم باختم بازی ر میسوزم از و
مهران راد
شرح و معنای واژه های به کار رفته در شعر
خزو: سینه خیز کردن xezu
راگزو:کسی که از راهی دایما در تردد باشد. راه گز کنان ragezu
زیر رزو:زیر رزبند. پایه ای که برای درخت انگور میسازند zir-e-rezu
سرگریسکو بازی:بازی قایم باشک sar gorisku bazi
پاشور:بخشی از حوض که کم عمق است و مخصوص پا شور pashur
خز خزو:سر خوردن لیز خوردن xaz xezu
جلف:شیطون کودک شلوغ jelf
قام کردن: قایم کردن پنهان کردن gham kerdan
فاش دادن:ناسزا گفتن fash dadan
و تو : داخل vetu
در جم: به جای در عوض dar jeme